چرا باید مادر پولانسکی را تشویق کنیم؟

به مناسبت روز سینما آقای صدرعاملی کارگردان محترم سینما نوشته‌اند: «اکثر مردم عادت دارن وقتی ‏فیلم به تیتراژ رسید:   اگه توی خونه باشن، دستگاه رو خاموش کنند. اگه تو سینما باشن، سالن رو ترک ‏کنن. اکثر ما معمولا هیچ‌وقت کسانی که زحمت‌های اصلی رو برامون می‌کشن نمی‌بینیم. ما دوست داریم ‏کسانی را ببینیم که برامون نقش بازی می‌کنن.» ‏

راستش این‌که در روز بزرگداشت سینما یک کارگردان بخواهد توجهات را به زحمات عوامل پشت ‏صحنه جلب کند و سپاسگزارشان باشد و از مردم بخواهد که قدر این عوامل رو بدانند، چیز غریبی ‏نیست. اما به نظرم آقای صدرعاملی در بیان نظرشان زیاده‌روی کرده‌ و دچار اغراق شده‌اند. ‏

شخصا به‌عنوان یکی از عاشقان سینما که همیشه سازنده اثر، نویسنده، خالق موسیقی، فیلمبردار و ‏عوامل برایم مهم بوده‌اند، به مردم حق می‌دهم که وقتی فیلم تمام شد و چراغ‌ها روشن شد راه بیفتند بروند ‏بیرون. آنها آمده‌اند سینما فیلم‌شان را ببینند و لذت‌شان را ببرند. اگر چنین لذتی بردند و از آن بالاتر اگر ‏با حال و نگاهی متفاوت از سینما خارج شدند، یعنی فیلم و سینما کار خودش را کرده. این همه احترامی ‏است که کارگردان و سازندگان فیلم می‌توانند به دست بیاورند و باید به دنبالش باشند. بقیه‌اش کشک ‏است. زیاده‌خواهی است. غریزه انسانی است و نمی‌شود منکرش شد که همه دل‌شان توجه و تشویق و دیده ‏شدن می‌خواهد، اما کسی که سینما را انتخاب کرده باید بداند که غایت زحماتش چیزی است که قرار است ‏بر پرده نقش ببندد یا روی صفحه تلویزیون دیده شود. این را‌ هالیوودی‌ها بهتر از ما فهمیده‌اند که ‏خودشان را نباید توی چشم خلق‌الله کنند و شاید برای همین است که اسم همه بازیگران و عوامل را ‏می‌گذارند برای تیتراژ آخر و وقت تماشاچی را بیهوده تلف نمی‌کنند. هر کس دلش خواست و خوشش ‏آمده بود، کمی زمان می‌گذارد و آن تیتراژ طولانی را تماشا می‌کند و هرکه نه، راهش را می‌کشد و ‏می‌رود.‏

این هم از آن اخلاق‌های قابل نقد ایرانی است که ما می‌خواهیم خودمان را قبل و بیش از کاری که انجام ‏داده‌ایم به رخ بکشیم. این را در کلیپ‌های موسیقی هم می‌شود دید؛ وقتی که کلیپ تمام می‌شود اسم ‏کارگردان به اندازه یک نان بربری روی صفحه نقش می‌بندد و بعد هم از همه تشکر می‌شود. از کسی که ‏برای بچه‌های گروه چای آورده تا مسئول برق. جز کلیپ‌های ‏ایرانی جایی دیده‌اید که با چنین روش‌های سخیفی بخواهند به «زحمتکشان» اثر احترام بگذارند؟

یا این ‏سنت مسخره در کنسرت‌ها که از همه عوامل پشت و جلوی صحنه تشکر می‌کنند و از همه دوستانی که ‏قبول زحمت کرده‌اند و به سالن آمده‌اند به نام تشکر می‌کنند و مردم را وادار می‌کنند برایشان کف بلندتری ‏بزنند. چه کار مهوعی. من می‌روم کنسرت که صدای همایون شجریان یا این یا آن را بشنوم و لذت ببرم. ‏دست مسئول نور و صدای کنسرت هم درد نکند که به بهترین وجه کارشان را انجام می‌دهند تا ما ‏راحت‌تر بنشینیم و بیشتر کیف کنیم. اما دیگر چرا باید اسم‌شان را بدانم و برایش دست بزنم؟ چرا باید به ‏احترام مسئول حراست سالن دست بزنم. یا مدیر دفتر موسیقی یا ایکس و ایگرگ.‏

بله آقای صدرعاملی. وقتی می‌خواهیم هوای همه را داشته باشیم و بیرون از خود اثر، برای به ‏وجودآورندگانش هم وقت و ستایشی اختصاص دهیم، نتیجه‌اش این می‌شود که لابد باید از مادر رومن ‏پولانسکی هم تشکر کنیم که چنین بچه‌ای زاییده و بزرگ کرده تا برای ما شاهکاری خلق کند. هر بازی ‏فوتبالی که می‌بینیم باید گزارشگرهای وطنی را تحمل کنیم که از آبا و اجداد بازیکنان می‌گویند و این‌که ‏ستاره زمین از کجا آمده و کی کشفش کرده و الخ. درحالی‌که ما سال‌ها خون دل خوردیم تا بچه‌های ‏سیما رضایت دادند آخر هر بازی، یعنی پنج دقیقه زودتر از سوت پایان، از امپکس و نودال و … تشکر نکنند. کاری که هنوز هم در شهرستان‌ها ورنیفتاده و گزارشگرها خود را محق می‌بینند ‏که اعصاب ما را خط‌خطی کنند و در پراسترس‌ترین لحظات آخر بازی، تشکراتی بکنند که عین توهین ‏است. ‏

دلمان پر بود و بحث طولانی شد آقای صدرعاملی عزیز. اگر فیلمی جذاب و ارزشمند باشد، جای ‏کارگردان و فیلمبردار و سناریست و تدارکات روی چشم ماست. اما اجازه بدهید اگر خواستیم اینها را ‏برویم در خلوت خودمان و به اختیار خودمان دنبال کنیم و به شیوه خودمان تشویق‌شان کنیم و آنها را به ‏شهرت و اعتبار برسانیم. چرا باید وقت ملت گرفته شود تا پس از آخرین پلان هم دقایق طولانی بنشینند ‏و اسم‌هایی را مرور کنند که خیلی‌هایشان را نمی‌شناسند. تازه اگر نود دقیقه، صد دقیقه از فیلم سیراب شده ‏باشند. اگر نه، اگر فیلم بی‌ارزش بوده باشد که دیگر هیچ. عذاب‌مان را بیشتر نکنید.

‏عزت زیاد آقای صدرعاملی. ‏

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.