2962 کیلومتر. این مسافتی است که مجتبی یادگاری برای رساندن پیام صلح و دوستی به مردم ایران و جهان، جادههای کوهستانی، جنگلی، شهری و بین شهری کشور را دویده است. از اراک تا مشهد مقدس در اعلام انزجار از گروهک تروریستی داعش، از اراک تا قم با هدف اعلام انزجار از دولت، ارتش و بودائیان افراطی میانمار در پی نسل کشی مسلمانان روهینگیا و 25 مسیر دیگری را که در 7 سال اخیر برای همراه و همدل کردن مردم با خود زیر پا گذاشته است. یادگاری، به قدمهایش باور دارد و گامهایش در دل راههای پر و پیچ و خم را قدمهایی بلند به سوی فراگیر شدن صلح جهانی میداند. مثل آخرین اقدامش که به عنوان سفیر صلح هلالاحمر ایران، دل به جادههای 31 استان کشور سپرد تا به هر شهری که میرسد، مردم شهر را به معجزه صلح و مهربانی خوشبین کند. در ادامه با این جوان با انگیزه اراکی درباره آرزوها و دغدغههایش برای فراگیر شدن صلح جهانی گفت وگو کردیم.
فریاد بلند مظلومان
اگرچه جادههایی که برای دویدن انتخاب میکند، طولانی و گاهی تمام نشدنی به نظر میرسد، اما برای کسی که از رسیدن به خط پایان و عبور از روبانهای رنگی انتهای مسیر، انگیزههای بیشتری از دویدن دارد، همین راههای طولانی هم انگار کوتاه میشوند. 7 سال پیش بود که مجتبی یادگاری، دونده جوان و خوش آتیه اراکی، در اعلام انزجار از فیلم موهن آمریکایی به پیامبر اسلام(ص)، مسیر اراک تا حرم مطهر امام خمینی(ره) را دوید و هنوز هم فعالیتهای فرهنگی و ورزشی اش با لباس هلالاحمر ادامه دارد. یادگاری، از موفقیتهایش در ورزش میگوید:« ورزش را با فوتبال شروع کردم. حتی با تیم پتروشیمیاراک به مقام قهرمانی و نایب قهرمانی استان مرکزی رسیدم و آینده روشنی در انتظارم بود، اما مصدومیت مانع از ادامه فوتبالم شد. از آنجایی که سرعت و استقامت خوبی داشتم، به پیشنهاد یکی از مربیان، دو و میدانی را برای ادامه فعالیتهای ورزشی ام انتخاب کردم و کمیبعد هم توانستم مقام دوم تیمیمسابقات کشوری دو و میدانی ناجا را کسب کنم.» یادگاری اما دو و میدانی را ابزاری برای تحقق اهداف بزرگ تر خود میداند. آنجا که به عنوان یک جوانان هلالاحمری میخواهد سایه شوم جنگ از میان رفته و یک روز صلح و دوستی مهمان همه سرزمین ها شود. همین شد که شهریور 1393 در همان روزهایی که گروهک تروریستی داعش، خواب را از چشم کودکان وحشت زده سوریه، عراق و… میگرفت، دوباره به دل جاده ها زد. خودش میگوید:« به عنوان یک جوان هلالاحمری وظیفه دارم هر جا که ظلم و
بی عدالتی حکمفرما شده و صدای مظلومان به گوش جهانیان نمیرسد، فریاد بلند مظلومان شوم. وقتی ماجرای داعش به اوج رسید، مسیر اراک تا مشهد مقدس را با شعار اعلام انزجار از این گروهک تروریستی و وحشی گریهایش دویدم. معتقدم ورزش در کنار قهرمانی ها و افتخاراتی که به همراه میآورد، بهترین ابزار برای ایجاد صلح و دوستی میان ملت هاست.»
مسافر سوییس
این روزها دونده جوان اراکی به میدانهای بزرگ تری فکر میکند. به جاده ها و مسیرهایی که پیام صلح و دوستیاش را به گوش مردم جهان برساند. مجتبی یادگاری، میخواهد به عنوان سفیر صلح هلالاحمر، راهی سوییس و مقر سازمان صلیب سرخ جهانی شود تا با دویدن در دو شهر بزرگ این کشور، پیام صلح و دوستی خانواده هلالاحمر ایران، جهانی شود. او از برنامه ریزی ها و امیدهایش برای تحقق این هدف میگوید:« این پیشنهاد را با رئیس سازمان جوانان هلالاحمر در میان گذاشتم و امید زیادی به عملی شدن آن دارم. در سوییس علاوه بر سازمان صلیب سرخ جهانی، 150 سازمان بین المللی دیگر نیز فعالیت میکند که میخواهم با دویدن در دو شهر بزرگ این کشور و سخنرانی در مقر سازمان صلیب سرخ، شعاری که 7 سال است برای آن تلاش میکنم را به گوش مردم جهان برسانم. همچنین میخواهم نمادی را به نمایندگی از مردم جهان در طول مسیر دویدنم در این کشور به همراه داشته باشم و آن را به آرامگاه ژان هانری دونان، بنیانگذار سازمان صلیب سرخ اهدا کنم.»
همگام با مردم و جوانان هلال
یادگاری، جادههای بسیاری را با لباس هلالاحمر زیر پا گذاشته و پیامآور صلح و مهربانی شده است. از پیمایش مسیر اراک تا نجف آباد اصفهان به نمایندگی از مردم اراک، هلالاحمر و سپاه پاسداران این شهر برای تقدیر از خانواده شهید محسن حججی تا دویدن مسیر ساختمان هلالاحمر اراک به بیت امام خمینی(ره) در خمین، همزمان با روز جهانی صلیب سرخ. با این وجود، 22 تیر امسال و دویدن مسافت 10 کیلومتر در هر 31 استان کشور بود که یک بار دیگر نام این دونده اراکی را سر زبان ها انداخت. یادگاری که این بار هم با شعار صلح و دوستی به دل جادههای کشور زد، میگوید:« با توجه به حوادث چند ماه اخیر منطقه و نیز پیامدهای تحریمهای ظالمانه که حتی ورود دارو و اقلام امدادی و کمکهای مردمیبین المللی را به کشور با مشکل مواجه کرده است، تصمیم گرفتم یک بار دیگر پیام صلح و دوستی ملت ایران و انزجار از ظلم و بی عدالتی را به گوش همه برسانم. این پیشنهاد را با رئیس سازمان جوانان در میان گذاشتم و خیلی زود به عنوان سفیر صلح هلالاحمر با شعار فراگیر شدن صلح جهانی، پیمایش مسیر را از شهر زادگاهم اراک شروع کردم.» یادگاری که با گذر از استانهای، اصفهان، قم، سمنان، مازندران، خراسان شمالی و… سفرش را در ساختمان صلح هلالاحمر به پایان رساند، خاطرههای بسیاری از همراه شدن مردم و جوانان هلالاحمری شهرهای مختلف کشور دارد:« به هر شهری که میرسیدم، مردم تشویقم میکردند و وقتی از شعارم باخبر میشدند به من روحیه میدادند. حتی در بابلسر، یکی از مربیان فوتبال ساحلی این شهر، پا به پای من شروع به دویدن کرد تا او هم پیام آور صلح و دوستی شود. یا در همدان و کرمان، جوانان و امدادگران هلالاحمر نیز با من هم قدم شدند تا در کنار هم پیام هلالاحمر را منتشر کنیم.»
خاطره ای از زلزله سرپل
یادگاری، در هنگام وقوع حوادثی مثل سیل و زلزله نیز به عنوان یکی از اعضای فعال جوانان هلالاحمر، پای کار بوده و از توانایی اش برای کمک به آسیب دیدگان مایه گذاشته است. وقتی امدادگران و نجاتگران شانه به شانه دیگر نهادهای امدادی در مناطق زلزله زده سرپل ذهاب مشغول امدادرسانی بودند، یادگاری مسیر گیلانغرب تا سرپل ذهاب را دوید تا به عنوان یک ورزشکار جوان هلالاحمری، نقشی در همراه کردن مردم با هلالاحمر و کمک رسانی به زلزله زدگان داشته باشد:« آبان 1396 وقتی زلزله بسیاری از خانوادههای کرمانشاهی را داغدار کرد، مشغول گذراندن خدمت سربازی در این استان بودم. هرچند من هم در آن حادثه آسیب کوچکی دیدم اما به عنوان یک جوان هلالاحمری باید به کمک زلزلهزدگان میرفتم. مسیر گیلانغرب به سرپل ذهاب را با شعار همدردی با زلزله زدگان دویدم تا دیگران را نیز برای کمک رسانی به خانوادههای آسیب دیده همراه کنم.» یادگاری خاطره ای از آن روزهای تلخ برای مان تعریف میکند:« وقتی وارد شهر سرپل ذهاب شدم، با دیدن خانههایی که ویران شده بود و مردمیکه در چادرها زندگی میکردند، غم بزرگی در دلم احساس کردم. در همان بدو ورود به سرپل وقتی داشتم در کنار چادرهای اسکان زلزله زدگان میدویدم، در حاشیه مسیر توجهم به یک پسر خردسال جلب شد. چشمهایش پر از اشک بود و با نگاه خیره مسیر دویدنم را دنبال میکرد. ایستادم و کنارش زانو زدم. با بغضی در گلویش گفت پتو نداریم. از مسیر خارج شدم و با هم به چادرشان رفتیم. زلزله همه دار و ندارشان را از بین برده بود و پدر و مادرش بسیار غمگین بودند. با کمک امدادگران برایشان پتو و اقلام و بستههای امدادی آوردیم و آن روز به چند چادر دیگر هم سر زدیم.»