زندگی ناشنوایان در ایران؛ بدون زیرنویس، بدون اورژانس
مروری کردهایم بر مشکلات روزمره ناشنوایان به بهانه هفته جهانی ناشنوایان
دنیایشان با سکوت میگذرد؛ با اشاره و لبخوانی. به چشمهایشان که نگاه میکنید، پر از گلایهاند از نامهربانیهایی که بر آنها رفته و انتظار روزی را میکشند که به راحتی دیگران، مدرسه و دانشگاه بروند، تاکسی بگیرند و به کارهای اداری و بانکیشان برسند. ناشنوایان ایرانی، جامعهای عموما تحصیلکردهاند، اما از یافتن کار عاجزند و هر روز این سوال برایشان پیش میآید که سهم 3درصدی معلولان از مشاغل دولتی کجا گم شده است؟ از دنیای رنگارنگ و شلوغ رسانهها آرزوی نشستن روبهروی جعبه جادویی را دارند، تا اخبار را رصد کنند و سریال دلخواهشان را دنبال. اگر تصادف کنند، خبردادن به اورژانس برایشان سختترین کار است و هفته جهانی ناشنوایان تنها زمانی است که آنها را به جامعه گوشزد میکند و مشکلاتشان را به رخ میکشد، بعد از گذر از آن دوباره به جزیره تنهاییشان سپرده میشوند، تا هفتههای دیگر.
قانون جامع حمایت از معلولان بر این مسأله تاکید دارد که صداوسیما موظف است برای برنامههایش زیرنویس داشته باشد. نداشتن زیرنویس و مترجم خوب باعث میشود ناشنوایان از تلویزیون دور شوند. همین یک ماه پیش بود که احسان شاهوردی، مدیرعامل شبکه ملی ناشنوایان ایران گفت صداوسیما ۱۷سال است از زبان اشارهای استفاده میکند که ناشنوایان متوجه آن نمیشوند: «مسئولان صداوسیما را قانع کردیم در کنگره ملی ناشنوایان نظر خود آنان را جویا شوند، اما بهزیستی مانع شد.» او و تعدادی از ناشنوایان در یک دورهمی در محل کانون به سوالات شهروندآنلاین درباره زندگی و محدودیتهایشان پاسخ گفتهاند.
«پول دستگاه ترجمه شاید درآمد یک روز تبلیغات صداوسیما باشد»
فریبرز، معلم ورزش یکی از هنرستانهای تهران است، عضوی از جامعه ناشنوایان که با دوستانش دغدغههای مشترکی دارد. زبان اشاره صداوسیما برای او هم مشکلساز بوده، تا جایی که از برنامههای تلویزیون استفاده نمیکند. «یکی از نخبگان ناشنوا دستگاهی اختراع کرده که خودش برنامههای تلویزیونی را زیرنویس میکند، اما صداوسیما به آن اعتنایی نکرده، درحالیکه با یکبار هزینهکردن میتواند همیشه از آن استفاده کند، اما این کار را نمیکند. به نظرم پول این دستگاه درآمد یک روز تبلیغات صداوسیما باشد.» فریبرز از اینکه در بحث از این مشکل توپ به زمین ناشنوایان انداخته میشود، گلهمند است. «وقتی میگوییم متوجه زبان اشاره صداوسیما نمیشویم، بعضیها خواسته یا ناخواسته طوری وانمود میکنند که مشکل از ناشنوایان است، درحالیکه یکی از مترجمان خبره مشهدی که خودش شنواست، گفته که متوجه زبان اشاره صداوسیما نمیشود! و در توضیح آن بیان کرده وقتی صدای تلویزیون را قطع کردم و تمام توجهم را به مترجم دادم، اصلا متوجه آن نشدم. این را استادی میگوید که با زبان اشاره استاندارد آشناست.»
حبیب هم که مهندس یکی از شرکتهاست، با فریبرز همعقیده است و زبان اشاره مورداستفاده صداوسیما را متوجه نمیشود: «زبان اشارهای که صداوسیما استفاده میکند، زبان اشاره نیست، بلکه زبان فارسی است، برای همین هرکس که با این زبان آشناست، آن را درست نمیداند. بهعنوان مثال یک روحانی در برنامه «سلام صبحبخیر ایران» در مورد زبان اشاره صداوسیما گفته بود زمانی که صدای تلویزیون را قطع میکنم، متوجه زبان اشاره مترجم نمیشوم. این روحانی در خانواده ناشنوا بزرگ شده و آشنایی خوبی با زبان اشاره دارد.»
«بخشیهایی از سریال ستایش را زیرنویس کرده و در آپارات گذاشتیم، چطور ما میتوانیم؟»
مهدیس در خانوادهای ناشنوا بزرگ شده و از هفتسالگی از سمعک استفاده میکند. او از همان کودکی با مشکلات ناشنوایان درگیر بوده، اما حالا دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه تهران است. «ما از صداوسیما خواستیم با استفاده از یک سیستم برای برنامهها زیرنویس بگذارد که گفتند شنواها اذیت میشوند، البته بهانه دیگر این بود که سیستم گران است و بودجه نداریم و امکاناتش فراهم نیست! بسیاری از ناشنوایان دوست دارند سریال ستایش را دنبال کنند، اما چون زیرنویس ندارد، نمیتوانند، برای همین بخشهایی از آن را با زیرنویس در آپارات گذاشتهایم. »
بیشتر زنان ناشنوا به پزشک زنان مراجعه نمیکنند، چون با آشناهایشان رودربایستی دارند و نمیتوانند بهعنوان همراه از حضور آنها در مطب پزشکان بهره ببرند و همین موضوع باعث شده مشکلات کوچکشان به مرحله حاد برسد
حبیب زیرنویس داشتن برنامههای تلویزیون را راهکار خوبی میداند و حتی در این زمینه به صداوسیما پیشنهاد داده برای محققشدن این موضوع میتواند از نظر فنی طرح به صداوسیما کمک کند. «ما پیشنهاد دادیم اما صدایمان به جایی نرسید. چطور شبکههای ماهوارهای که بودجه صداوسیما را ندارند، از زیرنویس استفاده میکنند؟ چرا بینندگان این شبکهها از زیرنویسها خسته نمیشوند و تنها بینندگان صداوسیما اذیت میشوند؟ این درحالی است که استاندارد بینالمللی رسانه ملی طبق کنوانسیون جهانی حقوق معلولان موظف است برنامه ویژه ناشنوایان داشته باشد.»
«بچهها خوابشان میگیرد»
فریبا، رئیس کانون بندرانزلی هم از زبان اشاره مورداستفاده صداوسیما گلایه دارد. «در بندرانزلی بچههای ناشنوا را دعوتکردم برای تلویزیون دیدن، اما هیچکدام متوجه نشدند، وقتی سوال کردم، گفتند این زبان اشاره خشکی است که فقط با دیدنش خوابمان میگیرد. واقعیت امر این است اگر زبان اشارهای که میان ناشنوایان رایج است، در برنامهها استفاده شود، همه ما متوجه میشویم.» فریبا صداوسیما را رسانهای ملی میداند که باید بتواند برنامههایی درست کند تا 80میلیون جمعیت بتوانند از آن استفاده کنند. «متاسفانه رویکرد این است که توپ به زمین ناشنوایان بیفتد و گفته شود مشکل از ناشنوایان است که متوجه نمیشوند! درحالیکه این زبان اشاره مورداستفاده باید اصلاح شود.» در برههای برنامهای برای ناشنوایان از تلویزیون پخش میشد. برنامهای که هنوز هم هفتهای یک روز جمعهها در 15دقیقه پخش میشود. «این برنامه نمادین است و تنها یکسری اخبار پیشپا افتاده را پخش میکند؛ خلاصه اخبار یکهفته را، این درحالی است که به نظرم 99درصد جمعیت ناشنوا از این برنامه استفاده نمیکنند.»
زندگی روزمره سخت و پیچیده
دنیای پر ازسکوتشان همیشه پر از غوغاست و سعی دارند در خاموشیای که دارند، راهی برای دغدغههای ریزودرشتشان بیابند تا زندگی روزمرهشان کمی راحتتر و بیدردسرتر طی شود، اما همیشه مانعی هست تا از مسألهای ریز، مشکلی اساسی درست کند. تاکسی گرفتن، مراجعه به پزشک، کار ساده اداری و حتی رفتن به دادگاه هم برایشان دغدغهای اساسی است. تماس گرفتن با اورژانس، آتشنشانی و پلیس 110 هم برایشان مشکلساز است و به همین راحتی نمیتوانند از خدمات آنها استفاده کنند. تنها پلیس 110 سامانهای را برای ناشنوایان در نظر گرفته و سایر ارگانهایی که خدمات اجتماعی ارایه میدهند، هیچ سامانه ارتباطی با این قشر ندارند! «یکبار سامانه پلیس 110 را امتحان کردهام. همین که چنین سامانهای وجود دارد، خوب است.» فریبرز یک روز خودرویش را پارک میکند، میرود دنبال کارش و وقتی برمیگردد، با صحنه تصادفی روبهرو میشود.
«با طرف مقابل به مشکل خوردم و حتی کارمان به دعوا کشید، وقتی دیدم شرایط اینگونه است به پلیس 110 پیام دادم. 10 تا 15 دقیقه طول کشید تا پلیس در صحنه حاضر شود. وجود چنین سامانهای جای شکرش باقی است.» سامانهای که جای خالی آن در اورژانس برای ناشنوایان دردسرساز شده و در شرایط حاد با چندین واسطه میتوانند از خدمات این نهاد استفاده کنند. محمد چنین تجربهای را داشته، زمانی که همسرش در خانه بیهوش میشود و او نمیتواند با اورژانس تماس بگیرد. «خدا را شکر پسر 6سالهام خانه بود و با مادرم تماس گرفت، تا او با اورژانس تماس بگیرد. البته باقی ماجرا زمانی بود که اورژانس آمد و به پزشک مراجعه کردیم، هرکدام مشکلات زیادی بود که به هر زحمتی بود، پشتسر گذاشتیم. در مورد آتشنشانی هم چنین مشکلاتی را داریم.»
بهزیستی بهعنوان سازمانی که به ما خدمات ارایه میدهد، دو روز طول میکشد تا نامهای را به ما بدهد، البته با هزار مشکل! باورم نمیشود که بهزیستی برای دادن نامه زنگ میزند، درحالیکه میدانند ما ناشنوا هستیم و بهترین کار دادن پیام است
شاید در باور کسی نگنجد که 70درصد زنان ناشنوا مشکلات حاد زنان دارند، مشکلاتی که بعضی از آنها مشکوک به سرطاناند. «بیشتر زنان ناشنوا به پزشک زنان مراجعه نمیکنند، چون با آشناهایشان رودربایستی دارند و نمیتوانند بهعنوان همراه از حضور آنها در مطب پزشکان بهره ببرند و همین موضوع باعث شده مشکلات کوچکشان به مرحله حاد برسد. متاسفانه هیچکدام از پزشکانمان با زبان اشاره آشنا نیستند و این یعنی حادشدن مسأله برای ناشنوایان.» همه این محدودیتها یعنی جای خالی مترجمهایی که بتوانند در نهادها، سازمانها و مکانهای عمومی به کمک ناشنوایان بیایند. «ناشنوایان مشکلات زیادی دارند و حتی برای کوچکترین کارها با مشکل روبهرو هستند. تنها در مشهد چنین امکانی برای ناشنوایان فراهم است، البته نه به شکل رسمی. کانون مشهد سامانهای برای اعزام مترجم راهاندازی کرده، مانند اسنپ و تپسی که در سطح شهر چند مترجم دارند و با گرفتن پیام نزدیکترین مترجم را برای ناشنوا میفرستند، ولی هزینه دارد.»
«باید از خودمان شروع کنیم؛ از بهزیستی که از خودمان است.»
فریبرز با افسوس خاصی این را میگوید: «بهزیستی بهعنوان سازمانی که به ما خدمات ارایه میدهد، دو روز طول میکشد تا نامهای را به ما بدهد، البته با هزار مشکل! باورم نمیشود که بهزیستی برای دادن نامه زنگ میزند، درحالیکه میدانند ما ناشنوا هستیم و بهترین کار دادن پیام است! تمام مغازهداران خیابان یوسفآباد که در نزدیکی مدرسه باغچهباناند کموبیش زبان اشاره را آموختهاند، اما متاسفانه بهزیستی بعد از سالها فعالیت کارشناس ناشنوایانش زبان اشاره را بلد نیست.»
طبق قانون نهادها، سازمانها و ارگانهای دولتی موظفاند 3درصد از استخدامهایشان را به معلولان اختصاص بدهند و به گفته خود معلولان اگر این قانون اجرایی شود، هیچ معلول بیکاری وجود نخواهد داشت. فریبرز در آزمون استخدامی آموزشوپرورش شرکت کرده تا از این مسیر جذب این سازمان شود، اما با وجود قبولی دوسال طول کشیده تا بهعنوان یکی از معلمان آموزشوپروش پذیرفته شود. «در آزمون شرکت کردم و قبول شدم، اما تا توانستند سنگاندازی کردند، تا جایی که دوسال تمام درحال رفتوآمد در آموزشوپرورش بودم، تا اینکه با راهنمایی یکی از کارمندان به دیوان عدالت شکایت کردم و توانستم به حقم برسم.»
در حال حاضر، ناشنوا را میفرستند مدرسه شنواها و این درحالی است که معلم زبان اشاره بلد نیست و مترجمی هم حضور ندارد؛ برای همین دانشآموز ناشنوا احساس تنهایی میکند و منزوی میشود
ادغام مدارس ناشنوا با شنوا طرحی است که به بهانه کمشدن تعداد ناشنوایان در دست اجراست و خود ناشنوایان از اجراییشدن این طرح واهمه دارند. حبیب دوران دبیرستانش را در مدرسهای تلفیقی درس خوانده اما بر این باور است که ادغام مدارس به شیوهای متفاوت خواهد بود و مشکلاتی را برای دانشآموزان ناشنوا بهوجود خواهد آورد.
«دبیرستان را در مدرسه نظاممافی خیابان شمشیری گذراندم. مدرسهای که چهار کلاس برای ناشنوایان داشت و 25 کلاس برای شنواها. معلمهای مشترک به زبان اشاره مسلط بودند و زنگ ورزش و تفریح دانشآموزان ناشنوا و شنوا با هم تعامل داشتند و همین باعث شده بود شنواها هم کموبیش با زبان اشاره آشنا شوند، اما متأسفانه در حال حاضر، ناشنوا را میفرستند مدرسه شنواها و این درحالی است که معلم زبان اشاره بلد نیست و مترجمی هم حضور ندارد؛ برای همین دانشآموز ناشنوا احساس تنهایی میکند و منزوی میشود. متاسفانه این روش تأثیر منفی در اعتماد به نفس دانشآموزان ناشنوا دارد.»
نگاه عمومی غمانگیز است
«ما بچگی نکردیم. بچههای مثل ما هیچوقت نمیتوانند بچگی کنند.» پدر و مادر مهدیس ناشنوا هستند و از همان کودکی برای هر چیزی استرس داشته، البته میگوید الان شرایط خیلی بهتر از گذشته است. «وقتی جلسه اولیا و مربیان داشتیم، استرس تمام وجودم را میگرفت.
استرس مسخرهکردن مادرم، اینکه مادرم چطور در جلسه حاضر شود و چطور موضوع را به او بفهمانم و … همین که بچهها میفهمیدند پدر و مادرم ناشنوا هستند، فاصله میگرفتند، البته کمی بهتر شده است.» مهدیس وضعیت آن دوران را خیلی سخت توصیف میکند: «وقتی با پدر و مادرم بیرون میرفتیم از دَم خانه سکوت میکردیم تا به خانه برگردیم، از ترس مسخرهشدن. متاسفانه گروههای حمایتی خیلی کم هستند و هنوز هم فرهنگسازی در این زمینه انجام نشده و حتی در مدارس گفته نمیشود آدمها با هم تفاوت دارند.مازیار با پدرش در بازار کار میکند و با وجود سالها فعالیت در اجتماع، بیاطلاع بودن عموم مردم را به وضوح لمس کرده است: «در یک سفر سه ماشین ناشنوا بودیم که با هم درحال صحبت با زبان اشاره بودیم. افرادی در ماشین فکر کرده بودند ما اکس زدهایم و کارمان به دعوا کشید تا متوجه شدند ما ناشنواییم.»
مدیرعامل شبکه ملی ناشنوایان ایران در گفتوگو با شهروندآنلاین
ما از خودی ها میکشیم!
احسان شاهوردی، مدیرعامل شبکه ملی ناشنوایان ایران در گفتوگو با شهروندآنلاین از مشکلات ناشنوایان و دغدغه مهم آنان یعنی زبان اشاره مورد استفاده در صداوسیما میگوید. او بر این باور است که استفاده هفدهساله صداوسیما از زبان اشاره قابل تقدیر است، اگرچه از اشتباه بودن این روش طی همه این سالها گلایه دارد و قاطعانه عنوان میکند که هیچکدام از ناشنوایان متوجه زبان اشاره صداوسیما نمیشوند.
- شبکه ملی ناشنوایان چطور تشکیل شد؟
سال 80 شورایی به نام شورای هماهنگی تشکیل شد. نماینده کانونها در این شورا برای همکاری و همفکری در مورد مشکلات ناشنوایان حاضر میشد و این رویه تا سال 96 همچنان ادامه داشت تا اینکه طبق مصوبه هیأت وزیران شبکههای ملی بهوجود آمد. در قانون صراحتا قید شده موسساتی که موضوع فعالیت یکسانی دارند برای همفکری، یکصدایی و مشورت با هم جمع شوند تا یک شبکه بهوجود بیاید. - در شبکه ملی ناشنوایان چه اهدافی را دنبال میکنید؟
ایجاد زمینه و شرایط لازم برای اتحاد و تعاون بین شخصیتهای حقیقی و حقوقی ناشنوایان برای پیشبرد اهداف مشترک. ایجاد سازوکار تبادل با سایر شبکهها، سازمانهای مردمنهاد و نهادهای بینالمللی با هماهنگی وزارت کشور هم هدف دیگر این شبکه است، درحالیکه تسهیل ایجاد روابط همکاری بین اعضا، انتشار دانش، تجربیات و گزارشهای موجود بین اعضای شبکه و مشارکت در سیاستگذاری و تصمیمسازیهای مرتبط با موضوع فعالیت شبکه هم در میان اهداف گنجانده شده است. اجرای پروژههای مشترک با امکانات مالی و پشتیبانی شبکه یا اعضا در سراسر کشور پس از هماهنگی با وزارت کشور و شناساندن فرهنگ، قابلیتها و توانمندیهای ناشنوایان به جامعه در جهت ایجاد چرخه ارتباطی فیمابین و در نهایت بهرهمندی مخاطبان از موقعیتها و امکانات اجتماعی و شهروندی هم از دیگر اهداف شبکه است که سعی دارد در آینده آنها را محققشده بیابد.
ماجرای مترجمهای صداوسیما مسأله امروز و دیروز نبود. سالهاست متولیان امور ناشنوایان این مسأله را پیگیری کردهاند و در این زمینه نامهنگاریهای زیادی هم صورت گرفته که همگی تا به امروز بینتیجه مانده است، درواقع صداوسیما به هیچ یک از این نامهها پاسخ نداده است و این درحالی است که این مشکل، دغدغه مهمی برای جامعه ناشنوایان است
- آمار دقیقی از جمعیت ناشنوایان کشور وجود دارد؟
متاسفانه آمار دقیقی از این قشر جامعه در دست نیست! آماری که بهزیستی ارایه داده جمعیتی در حدود 180هزار نفر است، در حالیکه ناشنوایانی را در استانها و شهرستانهایی داریم که بهزیستی در آمارگیری آنها را نادیده گرفته یا در آن شهرها مددجویی ندارد. واقعیت این است که بسیاری از خانوادهها در روستاهایی که ازدواج فامیلی هم در آنها بسیار رواج دارد از ناشنوا بودن فرزندشان حرفی نمیزنند و این مسأله سبب شده آمار دقیقی از جمعیت ناشنوایان در دست نباشد. به نظر میرسد آمار ارایهشده توسط بهزیستی شامل حال مددجویان این سازمان باشد و لاغیر. - در حقیقت باید گفت جامعه آماری چنین حساسیتی نداشته تا در نظرسنجی دقیقی، آمار دقیق این بخش از جامعه را استخراج کند.
واقعیت امر این است که اهمیت داشتن آمار ناشنوایان بسیار بالاست، چون در تصمیمگیریها در زمینه اشتغال، آموزش و … تاثیرگذاری بالایی دارد. همین نداشتن آمار دقیق از این جمعیت است که سبب شده بهعنوان مثال تصمیم به ادغام مدارس ناشنوایان گرفته شود و در جستوجوی چرایی این تصمیم عنوان شود چون تعداد ناشنوایان کم شده این مدارس با مدارس شنوا ادغام میشود! - این ادغامها چه تاثیر سوئی میتواند بر دانشآموزان ناشنوا داشته باشد؟
بیشک دانشآموز ناشنوا منزوی شده و اعتماد به نفسش پایین خواهد آمد و این در حالی است که احتمال پایینآمدن سطح کارایی و حتی ترک تحصیل این دانشآموزان هم وجود دارد. بهشخصه 12سال در مدارس ناشنوایان درس خواندهام؛ مدارسی که در دوره خودشان خوب بودند اما وقتی وارد دانشگاه شدم مشکلاتم شروع شد، چون از محیط ناشنوا به محیط شنواها آمده بودم و این خیلی سخت بود. در بحث آموزش یک استاد یا معلم نمیتواند به خاطر یک یا دو ناشنوا سایر دانشآموزان یا دانشجویان را مد نظر قرار ندهد و این درحالی است که تدریس برای ناشنوایان کمی وقت بیشتری میطلبد. - وضعیت سایر کشورها در عرصه آموزش ناشنوایان به چه شکل است؟
در دوره دانشگاه وقتی استاد صورتش را به سمت تخته سیاه برمیگرداند من حتی توانایی لبخوانی را از دست میدادم. در دانشگاههای سایر کشورها اگر حتی یک دانشجوی ناشنوا هم باشد دانشگاه موظف به دادن مترجم است. مترجمی که هزینه آن با دانشگاه یا دولت است اما در ایران خود ناشنوا باید هزینه مترجم را بپردازد که بسیار بالاست و هر دانشجوی ناشنوایی توانایی تأمین آن را ندارد. مورد دیگری که باید از یاد نبرد این است که دروس دانشگاه تخصصی است و مترجم باید کمی از درس ارایهشده اطلاعات داشته باشد تا بتواند به دانشجو ارایه دهد چون ترجمه واژه به واژه گفتههای استاد میشود اخباری که صداوسیما برای ناشنوایان ارایه میدهد. - چه تعداد سمن عضو شبکهاند و قدیمیترین آنها کدامند؟
تقریبا 70 سمن با شبکه در ارتباطند؛ سمنهایی که در حوزه ناشنوایان فعالیت میکنند. حوزه حمایت از حقوق ناشنوایان، مسائل اجتماعی، آموزشی، فرهنگی، اشتغال و … . بعضی از این سمنها قدمتی طولانی دارند و سالهاست در این حوزه تلاش میکنند؛ بهعنوان مثال کانون تبریز سال 74 تاسیس شده و تاریخ تاسیس کانون مشهد به سال 64 برمیگردد، البته تمام این سمنها توسط ناشنوایان اداره میشود و میتوان گفت 95درصد مدیریت این سمنها را خود ناشنوایان برعهده دارند. قدیمیترین کانون، کانون ناشنوایان ایران است و بعد از این بود که کانونها در شهرستانها شروع به کار کردند. - مترجم صداوسیما و امضای طوماری توسط معلولان سروصدای زیادی به پا کرد. کمی در مورد این موضوع بگویید.
ماجرای مترجمهای صداوسیما مسأله امروز و دیروز نبود. سالهاست متولیان امور ناشنوایان این مسأله را پیگیری کردهاند و در این زمینه نامهنگاریهای زیادی هم صورت گرفته که همگی تا به امروز بینتیجه مانده است. چهل سال پیش که من نبودم (با خنده) روسای قبل هم در مورد نامهنگاریهای بینتیجه گفتهاند. درواقع صداوسیما به هیچ یک از این نامهها پاسخ نداده است. زمانی هم که با صداوسیما این مشکل را مطرح کردیم اصلا قصد رسانهای کردن آن را نداشتیم. در آن جلسه دو نفر از نمایندگان مجلس حضور داشتند؛ خانم سعیدی و دکتر هاشمی. در مورد مشکلات ناشنوایان سوال کردند و ما هم در باب درد دل به یکی از مشکلات پرداختیم! واقعیت امر این است که در گذشته فضای مجازی قدرت امروز را نداشت و برای همین تا به امروز کسی در مورد این مشکل بزرگ ناشنوایان چیزی نشنیده بود. این مشکل دغدغه مهمی برای جامعه ناشنوایان است. درحال حاضر قویترین رسانه صداوسیماست که تاثیرگذاری بالایی دارد و ناشنوایان از آن بیبهرهاند. - چرا تمایل به رسانهای شدن این مسأله نداشتید؟ به گفته خودتان مهمترین دغدغه جامعه ناشنوایان!
رسانهای شدن این مشکل نیازمند آن بود که همه موارد گفته شود، نه اینکه این دغدغه با یکسری ادیت رسانهای شود! در حقیقت این نوع رسانهای شدن زمینه را برای بعضی سوءاستفادهها مهیا میکرد و بعضیها برداشت درستی نمیتوانستند از آن داشته باشند؛ بهعنوان نمونه بعضیها هدف ما را از مطرح کردن این مشکل حذف زبان اشاره از صداوسیما عنوان کردند، درحالیکه هدف و تلاش ما تنها اصلاح مترجمهای صداوسیما بود نه حذف زبان اشاره از این رسانه. - واکنش صداوسیما به طرح این مشکل چه بود؟
جلسهای با مسئولان صداوسیما داشتیم و پیشنهاد دادیم برای اطمینان از صحت این مشکل نظرسنجیای از جامعه هدف یعنی ناشنوایان داشته باشند ولی عنوان میشود طبق آمارگیریها این روش مورد تأیید است! درحالیکه بعید میدانم از یک ناشنوا هم سوال شده باشد. در همایشی در تبریز 800 ناشنوا حضور داشتند و حتی از صداوسیما خواستیم نمایندهای برای نظرسنجی بفرستد اما این اتفاق هم نیفتاد. ما از خودیها هم میکِشیم! خود بهزیستی مانع حضور نماینده صداوسیما برای نظرسنجی شد. اگر این نظرسنجی صورت میگرفت این مشکل آشکار و سازمان هم متوجه میشد ناشنوایان از زبان اشاره برنامهها راضی نیستند. - راهکاری برای حل این مشکل به صداوسیما ارایه دادید تا این مشکل هرچه زودتر حل شود؟
به همین سادگیها نیست. در مرحله اول باید به این مسأله ورود پیدا کنیم تا متوجه شویم سازوکار مدیریت صداوسیما چیست و چه سیاست کاریای را در این زمینه دنبال میکند تا در ادامه به راهکارهای پیشنهادی برسیم در ادامه به این نتیجه برسیم این راهکارها قابلیت اجرایی دارد یا خیر. - درواقع میتوان گفت یکی از مشکلات اصلی ناشنوایان نبود مترجم خبره است.
بله، ما نیازمند پرورش مترجم هستیم. مترجمانی که بتوانند در زمینههای مختلف دادگاهها، تحصیل، پزشکی و …. به کمک ناشنوایان بیایند.