امام‌جمعه‌ای که مدرس فیزیک شد!

 گفت‌وگوی شهروندآنلاین با حجت‌‌الاسلام علی‌اکبر ابراهیمی بشکانی امام‌جمعه‌ شهرستان بهاباد

در سال‌های اخیر با کاهش سن ائمه جمعه نقاط مختلف کشور فعالیت این روحانیون در کانون توجه خبرنگاران و فعالان شبکه‌های اجتماعی قرار گرفته است. حالا دیگر تصویر ائمه جمعه از قاب سنتی خود خارج شده و جزییات رفتار آنها در زندگی شخصی و در سطح شهر معابر عمومی به رسانه‌ها راه پیدا کرده است. حجت‌‌الاسلام علی‌اکبر ابراهیمی بشکانی، امام‌جمعه‌ شهرستان بهاباد یکی از همین روحانیون است. امام‌جمعه‌ای که هنوز از کشاورزی در زمین پدری معاش می‌کند. خبر قدردانی‌اش از افسر راهنمایی و رانندگی شهرستان بهاباد که او را جریمه کرد، در خبرگزاری‌ها بازتاب‌های بسیاری داشت. یکی دیگر از رفتارهای متفاوت امام‌جمعه بهاباد که در میان کاربران شبکه‌های اجتماعی با بازخوردهایی همراه شد، فیلم تدریس درس فیزیک در یکی از مدارس این شهرستان بود، در این فیلم حجت‌‌الاسلام علی‌اکبر ابراهیمی بشکانی با زبان ساده به بیان و حل یک مسأله فیزیک در میان دانش‌آموزان می‌پردازد. شهروندآنلاین با توجه به آغاز‌ سال تحصیلی و به همین بهانه گفت‌وگویی با این روحانی متفاوت داشته است. آن‌چه در ادامه می‌آید، شرحی از این گفت‌وگو است.

 راستگو معروف به «عموروحانی»

یکی از قدیمی‌ترین روحانیونی که در ایجاد نشاط اجتماعی و شادی در رسانه‌ها پیشگام بود، محمدحسن راستگو، معروف به عموروحانی است. روحانی‌ای که در دهه شصت مبتکر برنامه ویژه تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان به صورت کلاس، اردو، دروس کلاسیک برای مربیان پرورشی، مراکز تربیت معلم، حوزه‌های علمیه و صداوسیمای جمهوری اسلامی بود. او با بهره‌گیری از مضامین طنز در زمینه‌های عقاید، تعلیم و تربیت، روانشناسی، اخلاق، احکام، تاریخ، قصص قرآن، قصص کودکان و نوجوانان، مشاوره و راهنمایی، تفسیر قرآن، مسائل اجتماعی، ادبیات عرب، ادبیات فارسی، شعر و برنامه‌ریزی درسی فعالیت داشت. در سال‌های ابتدایی دهه 60 که تلویزیون برنامه‌هایی با محوریت روحانیونی چون محسن قرائتی و محمدحسن راستگو تهیه و پخش کرد، برنامه‌های آقای راستگو با استقبال مخاطبان زیادی مواجه شد. ویژگی مهم همه این برنامه‌ها این بود که تخته سیاه را به محیط تلویزیون آورده بود؛ مثلا راستگو توانست کلاس‌های معروفش را تشکیل دهد و مفاهیم دینی را به شکل ساده و در عین حال جذاب به مخاطبان کم سن و سال خویش عرضه کند. قصه‌گویی یکی از مهمترین نقاط قوت کار راستگو بود که با بیانی شیوا برای مخاطب کودک و نوجوان قصه‌هایی را روایت می‌کرد. محمدحسن راستگو متولد ۱۳۳۲ در مشهد است؛ روحانی که از وی به عنوان «مبتکر شیوه خاصی از آموزش و تفریح برای کودکان» نام برده می‌شود. تحقيقات او در زمينه‌های عقايد، تعليم و تربيت‌، روانشناسی‌، اخلاق، احکام، تاريخ، قصص قرآن، قصص کودکان و نوجوانان، مشاوره و راهنمايی، تفسير قرآن، مسائل اجتماعی، ادبيات عرب، ادبيات فارسي، شعر و برنامه‌ريزی درسی است. در زمينه شعر هم آثاری از ايشان می‌توان ديد، دو جلد کوچک آی بچه‌ها آی بچه‌ها‌، گرد‌آوری کتاب شعر و سرود (سرودهای اسلامي) با همکاری آقای سالاری از آن جمله است. در زمينه قصه هم آثار متعددی را مي‌توان از ايشان يافت از آن جمله می‌توان‌: الياس پيغمبر خدا‌، مهاجرت به حبشه‌، با شهامت می‌پرم و‌. . . را نام برد.

  • در شبکه‌های اجتماعی یک فیلم ‌کوتاه از شما منتشر شده که در حین تدریس درس فیزیک هستید؛ در مورد این فیلم توضیح می‌دهید؟
    بله؛ آن اتفاق یک رویداد تصادفی بود. داستان این ماجرا مفصل است اما به‌ طور خلاصه بیان می‌کنم. ما از مدرسه‌ای در شهرستان بهاباد بازدید می‌کردیم که در یکی از کلاس‌های آن درس فیزیک تدریس می‌شد و دانش‌آموزان روی مسأله قانون جذب مباحثه می‌کردند. معلم‌شان آقای حاتمی معلمی آگاه بود. همراه با ورود ما بحث در مورد این مسأله و شیوه یادگیری آن شد که درنهایت ماجرا منجر به این شد که ما هم دست به گچ بشویم. این را هم بگویم که این فیلم را معلم کلاس گرفت و بعدها در فضای‌ مجازی منتشر کرد.
  • رشته تحصیلی شما؟
    رشته من در دبیرستان علوم تجربی یا همان رشته علوم طبیعی سابق است. همان‌طور که اطلاعات دارید در این رشته دروس جبر، ریاضی و فیزیک و… جزو دروس تخصصی است.
  • متولد چه سالی هستید؟
    سال 1337 .
  • اولین روزی که به مدرسه رفته‌اید را به یاد دارید؟
    بله؛ من از اهالی روستای بنیز از توابع شهرستان بهاباد هستم، پیش‌تر این روستا جزو محدوده استان کرمان بود. من در روستای‌مان دوران ابتدایی را گذراندم. ‌سال اول هم مرحوم عباس انصاری معلم‌مان بود. آقای انصاری دو ‌سال پیش فوت کردند. ایشان دایی آیت‌الله‌ هاشمی رفسنجانی بودند.
  • چه سالی ازدواج کردید؟
    سال 60.
  • شما جزو ائمه جمعه‌ای هستید که موضوع آموزش عمومی را بسیار دنبال می‌کنید و در خطبه‌های خود معمولا به مسائل آموزشی اشاره دارید.
    یکی از مشکلاتی که ما در آموزش‌وپرورش با آن درگیر هستیم، همین محاوره‌سازی علم است. ما باید زبان علم را به زبان محاوره برای آموزش بهتر نزدیک کنیم؛ مثلا در درس شیمی می‌خوانیم، ترکیب سدیم کلرید از دو عنصر سدیم و کلر تشکیل شده است.
    خب به زبان ساده باید گفت، این دو عنصر تشکیل‌دهنده نمک خوراکی هستند. درس‌خواندن یک امر لذتبخش است و باید این لذت را دانش‌آموز حس کند. موضوع دیگر بحث شناسایی گروه‌های هدف در حوزه آموزش است. اگر گروه هدف ما دانش‌آموزان باشند، به اعتقاد من، ما سه گروه مرجع در این حوزه داریم، باید برای این گروه‌های هدف برنامه‌ریزی داشته باشند: یک والدین، دو معلمان و سه سازمان‌هایی که پیوند دهنده این دو هستند. باید کار مبنایی کرد؛ به ‌طور مثال طرح اولیا و مربیان تا حدودی در مدارس کشور به یک برنامه تشریفاتی بدل شده است. حداقل ما آن‌چه در حوزه خود می‌بینیم، این گونه است. موضوع دیگر مطرح‌کردن اهمیت علم در تمدن اسلامی است، شما اگر ریشه و پیشینه بسیاری از علوم را در عصر معاصر دنبال کنید، نام بزرگان و دانشمندان جهان اسلام را در شکل‌گیری این علوم خواهید دید.
  • شما به شغل کشاورزی هم مشغول هستید؟
    بله؛ ما یک زمین پدری داریم که بر حسب وظیفه و علاقه کار پدر یعنی کشاورزی را در آن دنبال و بیشتر زعفران و میوه‌های درختی کشت می‌کنیم.
  • درآمد شغل کشاورزی بیشتر است یا یک امام‌جمعه؟
    ائمه جمعه که درآمد مشخصی ندارند، در کشاورزی هم زراعت‌ ما محدود است به زمین پدری اما راضی هستیم شغل کشاورزی برکت دارد.
  • چند فرزند دارید؟
    سه پسر.
  • فرزندان فعالیت اجرایی خاصی دارند؟
    خیر؛ در ملکی که ارث پدری مادرشان است، یک گلخانه زده‌اند و کسب‌وکار خودشان را دنبال می‌کنند.
  • حاج‌آقا شما یک مرتبه هم توسط مامور راهنمایی رانندگی جریمه شده‌اید؟
    بله؛ روز جمعه بود. ما از نماز جمعه می‌آمدیم، یک مغازه خواربارفروشی در روستای ما هست که گاهی از من می‌خواهد از شهر یک‌سری از سفارش‌ها را برایش بیاورم. آن روز هم از من می‌خواستند که پس از نماز جمعه به روستا بروم. به همین منظور رفتم تا از یک عمده‌فروش یک کارتن شانه تخم‌مرغ برای هم‌روستایی‌مان خریداری کنم، من حقیقتا نمی‌دانستم، مسیری که با خودرو‌ طی کردم ورود ممنوع بوده است، به همین جهت هم جریمه شده بودم. من بعد از این اتفاق نامه محرمانه‌ای به فرماندهی نیروی انتظامی شهرستان برای قدردانی از مامور وظیفه‌شناس نوشتم؛ بعدها متوجه شدم آن نامه توسط نیروی انتظامی منتشر شده است.
    من در آن نامه ذکر کردم که امیدوارم با آگاهی از قانون، از این به بعد هیچ تخلفی برای بنده تکرار نشود. نیت من هم در این نامه این بود که از مامور راهنمایی و رانندگی که بدون توجه به جایگاه افراد به وظیفه قانونی خود عمل کرده، قدردانی کنم. من حقیقتا می‌ترسیدم که مبادا این مامور به علت مسئولیتی که من در شهر دارم، نگران شود که چرا مرا جریمه کرده است.
  • در پایان اگر نکته خاصی باقی مانده، بفرمایید؟
    ساده زندگی کنیم، زندگی مثل مسائل علم ریاضی است، اگر ساده نگیریم، حل آن پیچیده می‌شود. شما ببینید تواضع چقدر زندگی را ساده و تکبر چقدر سخت و پیچیده می‌کند. گاهی در زندگی باید شکستن را تجربه کرد.
ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.