پاسداری از مرزهای هویتی
اصطلاحی هست که میگوید «چهاردیواری اختیاری» اما در واقعیت آنقدرها هم چهاردیواری اختیاری نیست؛ یعنی مثلا اگر با صدای بلند به موسیقی گوش بدهید یا صدای تلویزیون را تا آخر بلند کنید، بعید نیست که همسایهها به شما اعتراض کنند. یا اگر مثلا زن و شوهر همسایه با هم دعوا کنند و بشقاب به طرف هم پرتاب کنند و بشقاب از پنجره خانهشان راه باز کند به این سوی کوچه و بخورد به شیشه پنجره شما و پنجره بشکند، یک جورهایی، این حوزه چهاردیواری را مخدوش کرده و حوزه نفوذ داد و فریادهای همسایه تا خانه شما رسیده و نفوذ صدای موسیقی شما مرز «چهاردیواری» را پشت سرگذاشته است. همچنین احتمالا دیدهاید که در کوچهای که زندگی میکنید، بعضی حرفشان برای دیگران اهمیت دارد و ساکنان آن کوچه به بود و نبود او توجه دارند، یا برعکس یکی هست که اصلا با دیگران نمیجوشد و انگار بود و نبودش یکی است و بود و نبود دیگران هم برای او علیالسویه است. آن که حرفش برای دیگران اهمیت دارد، نفوذش در محل کاملا حس میشود و آن یکی به هیچ هم گرفته نمیشود. این تصویری از نفوذ افراد در محیط اطرافشان است و بیانی ساده از حوزه نفوذ.
عمق و گستره این حوزه نفوذ هم برمیگردد به مناسبات گذشته و حضور فعال فرد و تلاشی که برای اثرگذاری بر دیگران و محیط اطرافش دارد و در عمل میتواند ناحیهای وسیعتر از خانه و چهاردیواری آن را شامل شود. از همین رو برای بعضیها این حوزه نفوذ تا همان چهاردیواری خانهشان است، برای برخی تا سر کوچه محل زندگیشان، برای عدهای تا نانوایی آن سوی خیابان و برای تعداد محدودی حتی تا انتهای شهر و یا بعضا تا همه گستره کشور و شاید فراتر از آن. همین را در ابعادی بزرگتر هم میشود دید؛ مثلا یک زمانی حوزه نفوذ زبان فارسی از یک طرف تا دکن و شاعران پارسیگوی آن و از سوی دیگر تا بوسنی و هرزگوین گسترده بود و برای نمونه در دربار محلی آن بلاد، وزیری به سبک بوستان و گلستان، دیوان شعری به نام «بلبلستان» نوشته بود. حوزههای نفوذ به دلایل بسیار و در طول زمان قبض و بسط پیدا میکنند ولی بیراه نیست که صاحبان این حوزه نفوذها تلاش کنند تا وسعت اش را ثابت نگه داشته یا گسترش دهند. اینکه مثلا میبینیم برای ما ایرانیان گستره برپایی نوروز اهمیت دارد، به همان موضوع حوزه نفوذ بازمیگردد، چرا که مثل همان معتمد محل این گستره نشانه اهمیت صاحب آن است و اقتدار و تاثیر او را در این گستره نشان میدهد.
قبل از شکلگیری واحدهای ملی به شکل امروزی و ایجاد و تثبیت مرزهای سیاسی ـ جغرافیایی فعلی، حوزه نفوذ ماهوی و سیال بود، اما با شکلگیری مرزهای جغرافیایی کنونی این سیالیت در ذهن مردمان تعارضاتی را موجب شده، به طوری که برخی اینطور گمان دارند که مرزهای هویتی همان مرزهای جغرافیایی و خطکشیشده است. اگر به مفهوم چهاردیواری بازگردیم، همان صدای موسیقی که از دیوارها میگذرد، میشود گفت که حوزه نفوذ یک امر سیال است که در ابعاد هویتی، گسترهای ورای محدوده سیاسی سرزمینی دارد و با ابعادی تاریخی، فرهنگی، اقتصادی پیوند خورده است؛ مثلا وقتی به داستان کاوه آهنگر مینگریم، از یک سو شاهدیم که در تاجیکستان روستایی هست که ساکنانش خود را از اعقاب کاوه میدانند و در سوریه شهری وجود دارد که مجسمه قرارگرفته در میدان اصلی آن مجسمه کاوه آهنگر است. به عبارتی این اسطوره ایرانی که در شاهنامه فردوسی جاودانه شده، گستره نفوذش بسی فراتر از مرزهای سیاسی و قراردادی امروز است.
همه کشورها دارای حوزه نفوذند که ورای مرزهایشان و تا درون سرزمین و کشوری دیگر امتداد یافته است؛ این همان مفهومی است که امروزه نام عمق استراتژیک بر آن نهادهاند و همه کشورها به تناسباتی از آن برخوردارند و شاملیت آن، الزاما به اراده ما برنمیگردد. یعنی نمیتوان گفت که این حوزه نفوذ را میخواهیم یا نمیخواهیم، چرا که شکلگیری آن در بستر زمان و در مناسباتی مختلف شکل گرفته و از آنجا که همه کشورها دارای حوزه نفوذ در کشورهای دیگر هستند، حتی اگر ما از حوزه نفوذ خود دست برداریم و بگوییم بنا به فلان و بهمان دلیل، این حوزه نفوذ را نمیخواهیم، دلیل نمیشود که دیگران هم از حوزه نفوذ خود که تا درون مرزهای ما گسترده شده، دست بردارند. نمیتوانیم بگوییم حوزه نفوذ ما تا همین مرزهای سیاسی و جغرافیایی است و بعد انتظار داشته باشیم با صدور بخشنامه این مرز جغرافیایی از طرف دیگران هم محدوده حوزه نفوذ آنها بشود. کشورها با مرزهای جغرافیایی از هم جدا شدهاند ولی مرزهای هویتی هیچ کشوری به مانند مرزهای جغرافیایی خطکشیشده نیست.
اما بین مرزهای جغرافیایی و مرزهای هویتی تشابهی هم وجود دارد؛ همانگونه که مرزهای سیاسی و جغرافیایی محدوده و گستره سرزمینی را معلوم میکند، مرزهای هویتی ملی هم محدوده هویتی ملی را مشخص میسازد و هر کشوری، همانگونه که با تمام توان پاسدار محدوده سرزمینی خود است، صدچندان میبایست از مرزهای هویتی خود پاسداری کند.