باید از جعفر کاشانی خجالت بکشیم؟

بعد از درگذشت ناگهانی جعفر کاشانی، بسیاری با یادآوری انتقادهایی که این اواخر از او شده بود، نقادان ‏را به تازیانه ملامت بستند و نهیب زدند «حالا که پیرمرد رفته، دیگر خجالت بکشید.» اما آیا واقعا دلیلی ‏برای شرم و ندامت از آن نقدها وجود دارد؟ آیا صرف این‌که کسی در گذشته خدمتی کرده یا در آینده ‏طبیعتا دچار فقدان خواهد شد، استدلال موجهی برای تعطیلی انتقاد و اعتراض است؟ خب اگر این‌طور ‏باشد که هیچ‌کس در مورد کم و کاستی‌ها و اشتباهات و کجروی‌ها لام تا کام نباید حرف بزند، چون ‏بالاخره همه آدم‌ها رفتنی هستند و بعد از مرگ‌شان ممکن است دل‌مان بسوزد. ‏

اجازه بدهید کمی صریح باشیم. همین که بسیاری از رسانه‌ها برای درگذشت جعفر کاشانی از تیترهایی ‏شبیه «خداحافظ دیپلمات» استفاده کردند و ترجیح دادند روی وجهه سیاسی او تأکید کنند، به اندازه کافی ‏خالی بودن دست آن مرحوم در حوزه مدیریت ورزشی را آشکار می‌کند؛ در غیراین صورت چه دلیلی ‏دارد جانمایه همه سوگنامه‌ها در مورد جعفرخان، به فعالیتی محدود شود که او 34‌سال پیش به کلی آن را ‏ترک کرده بود؟ سوال این است که کاشانی در این 34‌سال چه کرد و چرا مداحان مقام و منزلت او، در ‏این بازه زمانی طولانی چیز دندان‌گیری برای یادآوری پیدا نمی‌کنند؟ به جرأت می‌توان گفت هیچ‌کس در ‏تاریخ باشگاه پرسپولیس به اندازه مرحوم کاشانی فرصت مدیریت نداشته است. او سال‌ها در ادوار ‏مختلف عضو و بعضا رئیس هیأت‌مدیره بود، اما به ندرت پیش آمد که منشأ اثری چشمگیر و مانا لقب ‏بگیرد.

بعد از تزریق قطب‌های جدید به فوتبال ایران و افول دوران اقتدار سنتی پرسپولیس، این تیم حال ‏و روز بسیار بدی پیدا کرد و سال‌ها دستش از کسب افتخار کوتاه ماند. از قضا در بخش قابل‌توجهی از ‏این دوران هم کاشانی در زمره مدیران باشگاه بود، اما آبی از او برای این تیم گرم نشد. شاید حجم ‏مشکلات آن‌قدر زیاد بود که نمی‌شد صرفا از یک نفر توقع داشت اوضاع را سامان بدهد، اما در این ‏صورت هم بهتر بود فردی با وجاهت کاشانی از این پست فرمایشی، تشریفاتی و بی‌اثر کناره بگیرد؛ ‏کاری که او نکرد و همیشه ماند، بی‌آنکه تأثیر این ماندن چندان ملموس باشد. کاشانی به پشتوانه سوابق ‏دیپلماتیکش قاعدتا باید تسلط خوبی بر زبان خارجه و حتی کلیت ساختار حقوق بین‌الملل می‌داشت، اما ‏شگفت‌انگیز است که باشگاه پرسپولیس در همه این سال‌ها بشدت از همین ناحیه لطمه خورد و ‏زیان‌های هنگفت مالی و اعتباری را تجربه کرد.‏

با این همه اما «مرگ» در ایران همیشه عامل ویرایش چهره آدم‌ها در همه ابعاد است. این‌جا چهار‌سال ‏بعد از درگذشت مرحوم‌هادی نوروزی، حتی حق نداری در موردش بنویسی او از نظر فنی فوتبالیست ‏چندان فوق‌العاده‌ای نبود. در این شرایط طبیعی است که انتقاد از دستاوردهای مدیریتی زنده‌یاد جعفر ‏کاشانی هم مایه عذاب وجدان تلقی شود؛ کسی که مایملک بی‌نظیر باشگاه شاهین را با یک قرارداد 99 ‏ساله بسیار عجیب به اجاره یک مجتمع تفریحی سپرد و زمین فوتبال این باشگاه را به حالت ‏غیراستاندارد 8 به 8 تغییر داد. او یک بازیکن مهم فوتبال و یک انسان بی‌آزار و گرامی بود. روحش ‏شاد، اما اگر گمان می‌کنید همه انتقادها باید با مرگ او یا هر کس دیگری «پوچ» شود، راه را درست ‏نمی‌روید.‏

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.