تئوری‌ها روی پرده زیبا نیستند

درباره فیلم «مردی بدون سایه»

مردی بدون سایه، آخرین ساخته علیرضا رییسیان کارگردان و تهیه کننده شناخته شده سینماست. فیلمی خوش رنگ و لعاب در گونه اجتماعی که چندان در گیشه موفق نبوده. نگاه گذرایی به سابقه کارگردان شاید توضیح مختصری بر عدم موفقیت فیلم هایش باشد. رییسیان متولد 1334 است. او تحصیلاتش را در دانشکده صدا و سیما، تکمیل و مدرک معادل دکترای افتخاری از وزارت ارشاد دریافت کرده است. رئیسیان با ساخت چند فیلم کوتاه و دستیاری  وارد سینما شد. او همان مسیر طبیعی و روالی را که به هرکس در هر رشته ای توصیه می شود، طی کرد.

دانش رییسیان در زمینه سینما او را به مرحله استادی هم رسانده و چند سالی در مقطع فوق لیسانس در دانشکده سینما تئاتر تدریس کرده است. اما چرا فیلم های رییسیان در گیشه موفق و اصطلاحا بفروش نشده است؟  می توان گفت رییسیان بیشتر از اینکه فیلمساز خوبی باشد، استاد خوبیست. دانسته ها و تجربیاتش در سیاست گزاری های سینما موثرتر از روی پرده بوده است.

پوستر فیلم مردی بدون سایهاین را می شود از پست ها و مشاغلی که به عهده داشته  فهمید. رياست كانون كارگردانان سينماي ايران، رئيس فرهنگستان هنر شاخه سينما، سه دوره داور جشنواره فيلم فجر، سه دوره داور جشن خانه سينما، رئيس هيأت داوران سينماي جوان و رئيس هيأت داوران نخستين جشنواره اميد، عضو شوراي عالي سياست گذاري خانه سينما، نماينده كانون كارگردانان در عضو شوراي صدور پروانه ساخت وزارت فرهنگ از سال 1376 تا 1386… بخشی از مسئولیت های اوست. شاید علم و اندوخته رییسیان در تمام این سال ها منبع قابل استنادی برایش باشد اما عملا در انتقال آن بر روی پرده  ناموفق بوده است و فیلم هایش از جذابیت مخاطب بی بهره مانده اند. رییسیان بیشتر از اینکه فیلمساز خوبی باشد، یک تئوریسین خوب است. هرچقدر ایده هایش برای سیاستگذاران سینما به کار آمده، روی فیلم هایش تاثیری نداشته است.

آخرین فیلم او، مردی بدون سایه، دچار نقص فیلمنامه و تدوین نامناسب است. با اینکه رییسیان از ستاره هایی مثل لیلا حاتمی، علی مصفا و امیر آقایی استفاده کرده اما فیلم بخاطر نداشتن متن درست از رمق افتاده است. فیلمنامه، ایده خوبی دارد اماپرداخته نشده. دغدغه فیلمساز در سطح مانده و انگار فقط قصه ای روخوانی شده است. اینکه شخصیت ها دچار چه مشکلات درونی اند یا راه برون رفت از این معضل چیست، در فیلمنامه آورده نشده. فیلم اجتماعی آن جایی به دل می نشیند که دغدغه مند باشد و مشکلات جامعه را ریشه یابی کند و به راه برون رفت، اشاره کند. در حالی که اینجا، فیلمساز تا توانسته رنگ و لعاب هایی مثل دکورهای زیبا و روشنفکرانه، گریم، لباس های شیک و زیبا، لوکیشن خارج از کشور، جشن و موسیقی و… وارد فیلم کرده و از اصل ماجرا دور شده یا اصلا قرار نبوده واردش شود.

شاید اگر رئیسیان همین ایده را به نویسنده دیگری می سپرد و خودش فقط کارگردانی می کرد فیلم بهتری ساخته می شد. اصرار بر نوشتن متن یکی از خصلت های فیلمسازهای دهه 50 و 60 سینمای ایرانست که در خیلی هاشان دیده می شود. مضاف بر اینکه، تدوین فیلم هم خالی از مشکل نیست. علت وجود سکانس آغازین فیلم، اصلا مشخص نیست. کمکی به داستان نمی کند و به لحاظ فرم و جنس تصویر هم هماهنگ نیست. حتی باور نمی کنیم شخصیت ساکت و آرامی مثلی مصفا آن را ساخته!  به نظر می رسد خارج کردن چنین سکانسی فقط از یک تدوینگر حرفه ای برمی آمد. صحنه پایانی فیلم هم مبهم است. از آن پایان هایی که مخاطب خودش را نفرین می کند که چرا دو ساعت وقتش را هدر داده است. باز هم اگر تدوینگر اشاره ای به کارگردان می کرد با چند نشانه و…می توانست پایان بهتری برای فیلم بسازد ولو اینکه رییسیان گفته باشد می خواهد پایان فیلمش باز بماند!

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.