امین شول سیرجانی| «سازگاری با کمآبی بدون جلب مشارکت اجتماعی مردم ممکن نیست.» این یکی از کلیشهایترین جملاتی است که در سالهای اخیر از سوی مسئولان دولتی و کارشناسان بیان شده است. در هر نشست و جلسهای که با موضوع کلی آب یا با موضوعات مشخصتری مانند احیای دریاچه ارومیه یا احیای تالابهای دیگر برگزار میشود، دستکم یکی از کارشناسان حاضر در نشست از جای خالی مشارکت جامعه محلی و همراهینکردن افکار عمومی در طرحهای مرتبط با کاهش مصرف آب سخن میگوید. این قصه به قدری تکرار شده که دیگر شاید فرمانداران و دهیاران شهرهای حوضه آبریز دریاچه ارومیه تمایل چندانی به خواندن همین متن هم نداشته باشند، اما به نظر میرسد بهرغم همه این سخنگفتنها هنوز هم مشارکت اجتماعی مردم در طرحهای کاهش مصرف آب یا در عبارت کلیتر مشارکت اجتماعی در جریان «توسعه کمآببر» مفهومی گنگ است که بر سر آن تفاهم چندانی هم شکل نگرفته است؛ چراکه اگر چنین تفاهمی شکل گرفته بود، باید آثار و پیامدهایش کمکم آشکار میشد. البته نگارنده ادعا ندارد که در سراسر ایران مشارکت اجتماعی در حکمرانی آب در حد شعار باقی مانده است. کوششهایی همچون تشکیل تشکلهای آببران و امثالهم برای نهادسازی و جلب مشارکت ذینفعان صورت پذیرفته است، اما واقعیت این است که این کوششها در همه جا به یک میزان موفقیتآمیز نبوده و در جاهایی هم که رنگی از موفقیت به خود گرفتهاند، معلوم نیست که این موفقیت تا کی ادامه مییابد. اگر بخواهیم از کلیت عبور کنیم، میتوانیم به چند خطای راهبردی در جریان جلب مشارکت جامعه محلی اشاره کنیم. شاید مسئولان اجرایی شهرستانهای حوضه آبریز دریاچه ارومیه با چنین روشی همراهی بیشتری نشان دهند و بکوشند و مسیر رفته را مورد بازنگری و مداقه
قرار دهند.
درک مسأله
آیا اگر امروز از یک کشاورز در یکی از شهرهای حوضه آبریز دریاچه ارومیه یا یکی از چندنفر از مسئولان بهطور همزمان درباره چند مفهوم مثل: توسعه کمآببر، سازگاری با کمآبی و مواردی از این دست نظر بپرسیم همه آنها پاسخی نزدیک به هم میدهند؟ آیا درک عمومی یکسانی درباره این مفاهیم شکل گرفته است؟ آیا رسانههای محلی توانستهاند از زبان علمی رمززدایی کنند؟ به نظر میرسد که نمیتوان به این پرسشها با قاطعیت پاسخ مثبت داد. «رویا اخلاصپور»، تسهیلگر اجتماعی حوزه آب پیش از این با انتقاد از کمبود گفتوگوی موثر درباره مفاهیم مورد نظر گفته است: «ما چقدر درباره توسعه كمآببر ميدانيم؟ اگر قرار باشد هركدام از ما درباره مدلهاي توسعه كمآببر ايده بدهيم، چقدر موفق خواهيم شد؟ به نظر من هيچ. درحال حاضر همه ايدههاي ما منجر به مصرف فراوان آب میشود. البته نزديك به سه، چهارسال است كه صداهاي جديدي شكل گرفته كه جاي اميدواري دارد اما اين تلاشها عمر كوتاهي دارد و هنوز راه درازي در پيش است. البته از طرف ديگر ما بايد مراقب اتفاقات ديگر هم باشيم. در سالهاي اخير با جديشدن موضوع كمآبي برخيها زير عناوين مورد پسند جامعه منفعت ميبرند.» اخلاصپور اشاره کرده که فعالیت اجتماعی و تسهیلگری در حوزه آب نباید به مثابه یک دکان دونبش عمل کند و عدهای که تا دیروز به مدیریت سازهای اعتقاد داشتهاند، به یکباره به میدان جدید پا بگذارند و بخواهند از این رهگذر برای خودشان توشهای بردارند. به نظر میرسد ما به یک دستشدن ادبیات مدیران اجرایی و شکلگیری تفاهم میان نمایندگان دولت در شهرها و نمایندگان جامعه مدتی نیازمندیم. «انوش اسفندیاری» محقق سیاستگذاری و حکمرانی آب پیش از این درباره الزامات توسعه کمآببر و حکمرانی صحیح در این حوزه به «زیست آنلاین» گفته است: «در درجه اول باید موضوع توسعه یک موضوع اجتماعی شود و از این حالت تخصصی و فنی دربیاید و در وهله دوم، فرآیند یادگیری اجتماعی تحقق پیدا کند؛ یعنی همه با هم موضوعات را بفهمیم، مفاهیم و ارزشهای مشترک شکل بگیرند و سرمایه اجتماعی به وجود بیاید و بتوانیم حلقههای یادگیری را یکی پس از دیگری از سر بگذرانیم و از مرزها و چارچوبهای موجود فراتر برویم.» از نظر اسفندیاری، «وظایف سازمانهای مردمنهاد در این مسأله و مخصوصا در شروع کار بسیار گسترده است. اگر سه مکانیسم را در مورد یادگیری اجتماعی درنظر بگیریم، اولی بخشنامه، دستورالعمل و به صورت سلسله مراتبی است، دومی استفاده از مکانیسمهای بازار و سومی همکاریهای داوطلبانه و غیربروکراتیک است. نقش اصلی برعهده سومین سازوکار است. بهترین نقشآفرینان این جنبه غیربروکراتیک، نهادهای مردمی و اجتماعی هستند. اما این به این معنی نیست که نقش دولت باید کمرنگ شود. دولت کماکان مسئولیت نقش محوری دارد. اما به شرط پذیرش و انجام تغییر و تحول اساسی در نظام سیاسی-اداری خود.»
دست دولت بالاست
مدتهاست در کشورهای جهان به این نتیجه رسیدهاند که دولتها نمیتوانند همه کارها را برعهده بگیرند. حکمرانی آب یکی از مواردی است که بدون مشارکت «گروداران» ممکن نیست. البته حکمرانی آب در تاریخ اجتماعی ایران همواره در اختیار مردم بوده است، اما رفتهرفته با تغییر شکل نظام آبیاری و برآمدن دولت متمرکز این اختیار به دولت واگذار شد. در مقاله بررسی موانع مشارکت آببران در مدیریت شبکههای آبیاری و زهکشی، بهاءالدین نجفی و عبدالرسول شیروانیان نوشتهاند: «در نظام بهرهبرداری از منابع آب ایران، تشکلهای آببران و مشارکت مصرفکنندگان آب کشاورزی پیشینهای غنی دارند. در گذشته، تشکلهای مصرفکنندگان آب در قالب بندها، هراسهها، کتهها، خیشها و ساختارهای مشابه آب پدید میآمدند. این تشکلها، بهعنوان قویترین نظام اجتماعی تولیدی، علاوه بر مدیریت مصرف آب، عملا سایر فعالیتهای جمعی را نیز رهبری میکردند. تشکلهای یاد شده تا پایان عمر نظام ارباب رعیتی همچنان با نظم و با اعمال ضوابط سنتی، مدیریت مصرف آب را عهدهدار بودند.» این نظام البته بعدا به کلی تغییر کرد و چنان که میدانیم، حکمرانی آب در ایران دولت زده شد.
اولویتهای اجتماعی حکمرانی آب
در سالهای اخیر بار دیگر مسأله لزوم مشارکت مردم در حکمرانی آب جدی شده است. بهطور مشخص در مناطقی که بحران از حد گذشته همچون حوضه آبریز دریاچه ارومیه این فرصت فراهم است تا دولت به جامعه محلی اعتماد و زمینه مشارکتش را فراهم کند. «حمید عمرانیان خراسانی»، دانش آموخته مهندسی آب دانشگاه تربیت مدرس تهران، در مقالهای زیر عنوان «حکمرانی خوب» و «مدیریت آب» در نشریه آب و توسعه پایدار نوشته است: «امروزه در حکمرانی آب دولت تنها کنشگر نیست. در واقع، نهتنها فعل باید به درستی واقع شود، بلکه بستر فعل هم باید آمادگی لازم را یافته باشد تا نتیجه مطلوب پدید آید. به عنوان یک اصل، اثربخشی و ماندگاری تصمیمات مسئولان تا حد زیادی تابع «معقول» و «مقبول» تلقی شدن آنها نزد عموم گروداران است. بدیهی است که مقبولیت به نوبه خود، نیازمند رعایت «عدالت» و «انصاف» در تصمیمگیریهاست. در عمل، اثر بخشی مدیریت آب بر دو مؤلفه «حکمرانی خوب» و «مدیریت به هم پیوسته آب» استقرار مییابد. بنابراین، چهار خصوصیت حداقلی در مدیریت موثر آب را میتوان به شرح زیر مشخص کرد: رهبری اخلاق مدار و تمرکز همزمان بر حقوق عامه (به ویژه اقشار آسیبپذیر)، حقوق آببران و حقوق محیطزیست، تلاش برای تمرکززدایی مشارکت گروداران و بهویژه آببران در فرآیند تصمیمسازی (و در عین حال، حفظ یکپارچگی مدیریت آب)، فراهم کردن دسترسی برای تصمیمسازان و حتی عموم مردم (به اطلاعات بهنگام، موثق و کافی بهعنوان مقدمهای برای جلب همدلی و همیار ایشان) و ایجاد سازوکارهایی برای «گفتوگو» و نیز «حلوفصل مناقشات» با حضور متخصصان و نمایندگان جامعه مدنی.
چه باید کرد؟
ممکن است یکی از مسئولان اجرایی شهرهای حوضه آبریز دریاچه ارومیه بگوید که خب قبول، اهمیت مشارکت مردم را قبلا هم میدانستیم یا با خواندن سطور بالا با آن آشنا شدیم، اما سوال این است چه باید کرد؟ پاسخ به این سوال سهل و ممتنع است. نمیتوان برای همه شهرها نسخهای واحد پیچید، اما میتوان توصیههایی را مطرح کرد. در این شهرها باید گفتوگو بر سر پیدا کردن شیوههای جدید معیشت به یک سنت تبدیل شود. گفتوگوهایی مداوم و موثر و در همه سطوح. این گفتوگوها با جلسات گفتوگوی پژوهشی که دانشگاهها یا مراکز تحقیقاتی در این شهرها برگزار کردهاند، کاملا متفاوت است. در این جلسات این مردماند که هم تسهیلگرند و هم مشارکتکننده و آنها هستند که باید بتوانند توان اجتماعیشان را در قالب تشکلهای جدید مردم نهاد به عرصه عمومی بیاورند. این گفتوگوها در شکلگیری درک مشترک از مسأله موثر خواهند بود. مسئولان دولتی میتوانند در مقام شرکتکننده در این گفتوگو حاضر شوند و صدای مردم را بیواسطه بشنوند، بیآنکه بخواهند از منظر مسئولیتشان به انتقادهای احتمالی پاسخی بدهند. چنین کنشگری از سوی مسئولان شهرها میتواند منجر به تقویت اعتماد اجتماعی میان بدنه عمومی و آنها شود. آنچه برعهده مسئولان این شهرهاست، فراهم کردن زمینهای است که مردم بتوانند برای فعالیتهای گروهی توانمند شوند. برای مثال آموزش تأسیس تشکل، آموزش شیوههای اداره جلسات گفتوگو، آموزشهای کاربردی اداره تشکلهای مردم نهاد به مردم و خصوصا جوانان میتواند موجب شود گروههای اجتماعی بیش از پیش خودشان را در فرآیند اتفاقات جدید سهیم ببینند. طراحی ساز و کاری برای استفاده از دیدگاههای نمایندگان این تشکلها کار ویژه بعدی مسئولان شهرهای حوضه دریاچه ارومیه میتواند باشد. آنچه مهم است اینکه شنیدن صدای مردم بهطور نظاممند، تسهیل تشکلسازی در این شهرها و در گام بعد تهیه دستورالعملهایی برای بهرهبرداری از توان تشکلهای مردمی میتواند یک پیام کلی را با خودش حمل کند اینکه: «قفل یعنی کلیدی هم هست.» قفل توسعه کم آببر، قفل صرفهجویی آب در کشاورزی، قفل همراهی نکردن با سیاستهای تصمیمگیران و دهها قفل دیگر همگی کلیدهای خودشان را دارد. اعتمادسازی گام اول دستیابی به این کلیدهاست.
*تیتر مطلب بخشی از شعر «نصرت رحمانی» است