کاهش مصرف انرژی باید به کاهش فاصله طبقاتی بینجامد
براساس آماری که بلومبرگ ارایه کرده است در بین ١٠ کشوری که بالاترین میزان پرداخت یارانههای انرژی را دارند، ایران رتبه اول را دارد. در این فهرست به جز روسیه هیچ کشور اروپایی و توسعهیافتهای حضور ندارد. پس از ایران چهار کشور آسیاییِ چین، عربستان، اندونزی و هند، دو کشور آمریکایی ونزوئلا و مکزیک و دو کشور آفریقایی مصر و الجزایر حضور دارند.
١٨درصد کل یارانههای پرداختی از سوی این ١٠ کشور در بخش انرژی از سوی ایران پرداخت میشود که رقمی قابل توجه است. ایران ٣٠درصد بیش از چین با ١,٤میلیارد نفر جمعیت یارانه پرداخت میکند؛ منظور از یارانه در این بحث نه ارقام پرداختی ماهانه بلکه کل یارانههای نقدی و پنهان است. حجم یارانههای پرداختی ایران در یک سال حدود ٥٠میلیارد دلار و معادل ٦٠٠هزارمیلیارد تومان است.
از سوی دیگر شدت مصرف انرژی در ایران نیز بالاست. این شاخص به ما میگوید که برای تولید واحد مشخصی از کالا یا خدمات چه میزان انرژی مصرف میشود. شدت مصرف انرژی در ایران نسبت به میانگین جهانی بیش از سه برابر است و ایرانیها برای تولید یک واحد مشابه کالا یا خدمت نسبت به میانگین جهانی سه برابر انرژی مصرف میکنند؛ بخشی از این مصرف بالا به تجهیزات و ماشینآلات و خودروهای پرمصرف بازمیگردد. به این موارد حجم مصرف روزانه و سرانه بنزین در کشور را نیز بیفزایید. مصرف سرانه بنزین در ایران در هر روز ١,٢٤ لیتر است در حالی که این رقم در ترکیه ١/ لیتر، در آلمان ٨/ لیتر، در مصر١٦/ لیتر، در فرانسه ٤/ لیتر و در چین ٣٤/ لیتر است؛ به عبارتی ایرانیها دوازده برابر ترکها، یکونیم برابر آلمانیها، هشت برابر مصریها، سه برابر فرانسویها و چهار برابر چینیها بنزین مصرف میکنند.
فارغ از پرمصرفبودن سیستمها، ماشینآلات و خودروها میزان بالای مصرف انرژی دلایل و ابعاد فرهنگی و اجتماعی نیز دارد که باید در مورد آن بررسی و مطالعه شود.
نکته مهم دیگر سهم مصرف در دهکهای مختلف جامعه است. براساس تحلیلها و آمارهای موجود یک ایرانی در دهک دهم (قشر پردرآمد و مرفه) ٥ برابر بیشتر از یک ایرانی در دهک اول (قشر ضعیف و کمدرآمد) بنزین مصرف میکند و ٢٤ برابر یارانه بیشتری هم میگیرد. دولتها با فروش بنزین به قیمتهای غیرواقعی (کمتر از قیمت تمامشده یا قیمت قابل صدور به خارج از کشور) در حقیقت از جیب اقشار کمدرآمد برداشته و به جیب اقشار پردرآمد واریز میکنند. براساس آمارهای رسمی میانگین سرانه بنزین در دهک اول ٣٣ لیتر و در دهک دهم ١٥٠ لیتر است؛ حدود پنج برابر اختلاف. این امر نشانگر ناعادلانه و غیرمنطقیبودن نظام یارانهای (اعم از نقدی یا پنهان) است. اصلاح و واقعیسازی نرخ بنزین و افزایش قیمت آن حداقل به نرخ FOB خلیج فارس (حدود ٦هزار تومان) راهکار مناسبی برای رفع این بیعدالتی و تأمین و توزیع عادلانه درآمدهای بنزین در بین اقشار کمدرآمد جامعه است؛ به شرط آنکه به دو دغدغه اساسی این اقشار توجه شود: نخست آنکه دولت بتواند تأثیر و تأثرات ناشی از این اصلاح اقتصادی را مدیریت کند و از افزایش قیمت کالاها و خدمات جلوگیری کند و دوم آنکه با اختصاص بخشی از درآمدهای حاصل از این اصلاح قیمتها توسعه زیرساختهای اقتصادی (به ویژه بخش حملونقل عمومی) و ایجاد و توسعه اشتغال و ارتقای معیشت و رفاه اقشار ضعیف و کمدرآمد جامعه را فراهم آورد.
سویه دیگر این موضوع، تجارب و سوابق قبلی این فرآیند است که طی آن نوعی بیاعتمادی به نحوه هزینهکرد منابع حاصله در نزد مردم شکل گرفته است. دولت و رسانهها (اگر از سوی دولت حمایت و همراهی شوند) باید برای بازگشت و بالابردن اعتماد عمومی بیش از پیش تلاش کنند. مردم اگر اطمینان حاصل کنند که منابع ایجادشده از افزایش قیمتهای انرژی بهویژه بنزین برای کاهش فاصله طبقاتی، افزایش رفاه اجتماعی و معیشت و توسعه اشتغال برای فرزندانشان سرمایهگذاری و هزینه میشود و تأثیرات منفی بر قیمت کالاها و خدمات ضروری و مورد نیازشان نمیگذارد، قطعا برای تحقق اهداف طرح حمایت معیشتی با دولت همکاری و همراهی میکنند.