مانور تقلب
فریبکاری و سوء نیت برای رسیدن به چیزی که حقت نیست؛ این موضوعی است که این روزها بسیاری از شهروندان درجه یک و دو درگیر آنند. «ناحقی» که بسیاری «حق» خود میپندارند. اینگونه است که اسباب کلاهبرداری به راه است و پروندههای قضائی این چند وقته شاهدی است بر این مدعا؛ از دانه درشتها و سلاطینش بگیرید که اعدام میشوند و محبوس طویلالمدت تا این دلهدزدهایی که دستشان قطع میشود و به حبس میروند و بیرون میآیند و دوباره روز از نو روزی از نو! نمونه آخریاش هم همین شناسایی ۶۵۰ سرشاخه و زیرشاخه باند شبکه گسترده تصادفات ساختگی در ۴ استان. در سایر موارد نیز کافی است به خبرها و رویدادهای یکی دوماه اخیر نگاه کنید تا به میزان فساد، دزدی، پروندهسازی، سوءاستفاده از امکانات عمومی، تقلب و اشکال گوناگون و گستردگی سقوط اخلاقی در جامعه پی ببرید. ماجرای فساد در برخی دستگاهها، زدوبندهای آشکار و نهان چهرههای جنجالی و زیرمیزیهایی که مردم عادی به این و آن میدهند تا بتوانند نفس بکشند و قصهای که ادامه دارد و هیچکس باورش نمیشود که نقطهای برای انتهایش وجود داشته باشد.
گاهی اوقات این سوال برای خیلی از مردم پیش میآید که آیا با حقوق کارمندی وکارگری یا با کار در بازار به معنای سنتیاش میشود خانه و ویلا و ماشین و امکانات تفریحی و سفر خارج را مهیا کرد؛ آنچنان که این روزها توسط برخی بهوضوح و بهکرات میبینیم. رژه ماشینهای گرانقیمت و پروازهای تفریحی و رستورانهای گرانقیمت شلوغ و… اینها پولشان از کجا میآید و چگونه خرج میشود و چه کسی بر دخل و خرجها نظارت دارد و اصلا کسی که با زحمتکشی پول درآورده در این دوره زمانه تحریم و نداری مردم چگونه دلش میآید که در مقابل حسرت دیدگان و شکمهای خالی، مانور تجمل و اشرافیت بدهد و به آن بنازد؟ چقدر این پولها از راه حلال به دست آمده و چقدر از راه دلالی و فریب وکلاهبرداری؟
قانون تعریفش مشخص است؛ میگوید هر کس از راه حیله و تقلب مردم را به وجود شرکتها یا تجارتخانهها یا کارخانهها یا موسسات موهوم یا به داشتن اموال و اختیارات واهی فریب دهد، یا به امور غیرواقع امیدوار کند یا از حوادث و پیشامدهای غیرواقع بترساند یا اسم یا عنوان مجعول اختیار کند و به یکی از وسایل مذکور یا وسایل تقلبی دیگر، وجوه یا اموال یا اسناد یا حوالجات یا قبوض یا مفاصاحساب و امثال آنها تحصیل کرده و از این راه مال دیگری را ببرد، کلاهبردار محسوب میشود. کاری که بسیاری در حال آنند. یعنی غش در کار. یعنی ظاهری آراسته و موجه و باطنی حریص و گرگمانند. یعنی ولع سیریناپذیری که دیگر با هیچ یک از ارزشهای انسانی همخوانی ندارد. حالا به غیر از تعریف کلاهبردار میشود تعاریفی از دلال و کارچاقکن و قانون دورزن و… ارایه داد.
اما چرا بعضی از ما چه در ردههای مسئولیتی و چه اهالی کف کوچه وخیابان به خود اجازه میدهیم که به تحصیل مال نامشروع بپردازیم. چه شده که این روشها با نهایت خلاقیت در شرف اجرا هستند و روز به روز بر دامنه آنها افزودهتر میشود و دستگاههای نظارتی به عوض تقویت در وجوه دیگری از فعالیت خود مجبور به رصد رفتارهایی از این دست میشوند. شاید اگر تمام این خلاقیتها در راه درست به کار رفته بود الان کشور با محدودیتهای کمتری مواجه بود.
این گسیختگی اخلاقی در جامعه را بسیاری ناشی از ضعف دموکراسی و شفافیت، بخشنامهایشدن معنویات و پیوند آن با قدرت سیاسی و اقتصادی میدانند. درک تقلیلی و سنتی از ارزشهای انسانی و استفاده ابزاری و کاسبکارانه از موقعیتهای به وجود آمده مدیریتی میتواند از دیگر دلایل این گسست باشد. در چنین جامعهای که رسیدن به هدف با راههایی که برای رسیدن به هدف طی میشود، تناسب ندارد، مردم احساس میکنند هر چقدر قانونمند و سالم باشند، ممکن است به اهداف ابتدایی زندگی خود نرسند. این احساس موجب ناامنی فکری شده که خود منجر به بروز بیاخلاقیها و قانونشکنیهای متعددی میشود؛ چیزی که به آن میتوان مانور تقلب نام نهاد.