ما گفتیم بیسوادیم اما دکتر و مهندس زیاد بودند!
گفتوگوی شهروندآنلاین با مرد سرایداری که طعمه کلاهبرداران تلفنی شد و روایت بامزه او از بقیه مالباختگان
فقط یک تماس چند دقیقهای برایشان کافی است. هنوز هم به راحتی میتوانند گیر بیندازند و برگ برندهشان را مقابل دستگاههای عابربانک بکشانند. هنوز هم هستند کسانی که به طمع پولدار شدن مقابل دستگاه عابربانک میروند و با دست خودشان پولهای داخل حسابشان را تقدیم کلاهبرداران میکنند. کلاهبردارانی که این روزها بازارشان داغ است. با نزدیک شدن به اربعین و شور و اشتیاق مردم برای رفتن به کربلا، این باندهای فریبکار را به اجرای نقشههای فریبندهشان بیشتر وا میدارد.
برخی با سوءاستفاده از اعتقادات مردم حسابهایشان را خالی میکنند. کافی است بگویند «شما برنده سفر کربلا شدید» جمله وسوسهانگیزی است. اما کلاهبرداران با جمله دیگری باز هم میتوانند وسوسه بیشتری را ایجاد کنند. «جایزه نقدی را انتخاب میکنید یا سفر را.» همین برای کسی که به پول نیاز دارد کافی است تا فریب بخورد. پای دستگاه عابربانک برود و در یک لحظه و با یک دکمه تمام سرمایهاش را از دست بدهد. پیر و جوان و بیسواد و تحصیلکرده هم نمیشناسد. از هر قشری میتوانند فریب بخورند. سالهاست که در دادسرا و پلیس آگاهی پر است از پروندههایی که در آن به صورت تلفنی و با چند دقیقه مکالمه افراد تحصیلکرده و بیسواد، دکتر و خلبان، سرایدار و کارگر هدف کلاهبرداری مجریان قلابی تلویزیون و رادیو قرار گرفتهاند. «حسن» یکی از دهها شاکی این پروندههاست. پروندههایی که هر روز روی میز قضات دادسرا و افسران پلیس آگاهی بیشتر میشود. حسن سرایداری است که تمام سرمایهاش 2میلیون و 750هزار تومان بود. اما همین هفته پیش یک کلاهبردار تلفنی به او هم رحم نکرد و تمام پولهایش را برد. حتی به 170هزار تومان او هم رحم نکردند. این مرد آنقدر فریب خورده بود که میخواست کارت عابر بانک پسرش را هم در اختیار کلاهبرداران قرار دهد. حسن در گفتوگو با خبرنگار «شهروند» ماجرای این کلاهبرداری پر دردسر را روایت کرد:
- دقیقا چه زمانی با شما تماس گرفتند؟
ساعت 12 شب بود. اوایل هفته گذشته. موبایل من زنگ خورد، مردی آن سوی خط گفت که مجری شبکه جام جم است. به من گفت شما برنده سفر کربلا شدید. - چطور شما را فریب داد؟
وقتی گفت برنده شدید، گفتم رو چه حساب برنده شدم، گفت شما خط ایرانسل دارید، گفتم بله اتفاقا 5 تا خط دارم که دست خودم و همسرم و سه فرزندم است. گفت به خاطر همین برنده شدید و الان روی خط مستقیم هستید و مردم دارند صدای شما را میشنوند. از آنسوی خط صدای تشویق آمد. گفتم حالا باید چهکار کنم، گفت شما سفر کربلا میخواهید یا 5میلیون پول نقد؛ چون نیاز مالی داشتم گفتم 5میلیون پول نقد. گفت باید همین الان دم یک دستگاه عابربانک بروید. همان لحظه گفتم که این یک کلاهبرداری است، اما آن مرد گفت اگر باور ندارید میتوانید با مدیر شبکه صحبت کنید. حتی گفت که اگر همین الان شبکه جام جم را بگیرید صدای خودتان را میشنوید که دارید با ما صحبت میکنید. باز هم باور نکردم، تلویزیون ما شبکه جام جم را نمیگرفت. همان زمان گوشی را داد به یک مرد دیگر؛ مردی متشخص و بسیار مودب بود که خودش را مدیر شبکه معرفی کرد و گفت که شما برنده خوش شانس ما هستید. او با حرفهایش مرا واقعا فریب داد و من پای دستگاه عابربانک رفتم. - ساعت 12 شب؟
بله؛ گفتند همین الان باید بروی تا زمانیکه پخش زنده است، بتوانیم پول را به حسابتان واریز کنیم تا مردم هم بدانند. من هم باور کردم. - وقتی پای دستگاه عابربانک رفتید چه شد؟
ساعت 12 شب پول آژانس دادم و پای دستگاه رفتم. با کارت خودم رفته بودم. داخل کارتم 170هزار تومان بیشتر پول نبود. آنجا آنها اول گفتند رمزام را وارد کنم و بعد گفتند یک کد را بزنم. دو بار عدد 5 را زدم. دقایقی بعد آنها گفتند که پول داخل حسابم باید 5 رقمی باشد. من هم به خانه برگشتم و کارت همسرم را گرفتم. - 170هزار تومان شما چه شد؟
انگار همان زمان آن را هم برداشت کرده بودند، اما چون برای من اساماس نمیآید، متوجه نشدم. - بعد چه شد؟
دوباره با کارت همسرم برگشتم. آنجا دوباره رمز را وارد کردم و کد را زدم که همان موقع همسرم تماس گرفت. گفت برایش اساماس آمده که کل مبلغ حساب یعنی 2میلیون و 750هزار تومان برداشت شده است. وقتی به آن آقا گفتم، گفت اشتباه شده و فردا تا ظهر به حسابتان بر میگردد. - دیگر با آنها صحبت نکردید؟
من حرفشان را باور کرده بودم. آنقدر خوب صحبت میکردند و مرتب صدای تشویق و هیاهوی مردم میآمد که واقعا فکر کردم روی خط هستم. آنها هم گفتند فردا دوباره تماس میگیرند و این بار کارت دیگری را باید به دستگاه ببرم تا بتوانند هم مبلغ جایزه و هم پولی که برداشت شده را به حسابم واریز کنند. این بار میخواستم کارت پسرم را بگیرم، اما وقتی همسرم موضوع را با دوستش در میان گذاشت، او گفت که اینها همهاش کلاهبرداری است. فردا ظهر آن مرد دوباره با من تماس گرفت و دوست همسرم با او صحبت کرد و گفت که به آنها مشکوک است. آنها هم به من گفتند دیگر پولی به حسابم واریز نمیکنند، چون آن خانم با آنها بد صحبت کرده است. دیگر با آنها صحبت نکردم. - چطور آنقدر راحت به آنها اعتماد کردید؟
آنقدر هم راحت نبود. آنها کلی چرب زبانی کردند. من سرایدارم و همیشه مشکلات مالی دارم. با سه فرزند نمیدانم چطور باید خرج زندگیام را تأمین کنم. برای همین با حرفهای آنها باور کرده بودم که پول را برنده شدهام. آنها حتی گفتند اگر باور نداری صبح برو داخل بانک تا از آنجا پول را به حسابت بریزیم. وقتی اینها را گفتند به آنها اعتماد کردم. - شکایت هم کردهاید؟
وقتی برای شکایت به دادسرا و از آنجا هم به پلیس آگاهی رفتیم فهمیدم فقط ما نیستیم. آنجا پر بود از پروندههای مشابه؛ ما گفتیم بیسوادیم و به خاطر همین سرمان را کلاه گذاشتهاند، اما گفتند اینجا پر است از افراد تحصیلکرده مثل پزشکها، خلبانها و مهندسانی که میلیونها تومان پولشان را با یک تماس از دست دادهاند. همانجا گفتند اگر هم این افراد دستگیر شوند ممکن است پولی برای برگرداندن به شما نداشته باشند. فهمیدم به همین راحتی تمام سرمایهمان را از دست دادهایم.